ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
تو که مجنون نشدی تا بشوم لیلا من
روز و شب غرق سخن با همگان، الا من!
حتماً اینگونه نوشتند که: «با هم نشویم»
ور نه کو فاصلهای از لب سرخت تا من؟
عطر مردانهی پیراهن تو کشت مرا
لرزه افتاد سراپام و شدم رسوا من!
اعتمادم به تو از هر بشری بیشتر است
وقت اثبات رسیدهست دگر، حالا من...
کم کن این فاصله را، هیچ مراعات نکن!
ترس در چشم تو پیداست گُلم، اما من...
دستی از جنس نوازش تو به موهام بکش
آدمی تشنهی ناز است، ببین! حتی من!
چه گناهی؟ تو مرا تنگ در آغوش بگیر
تن تو عین بهشت است، جهنم با من!
حدّ شرعی نشود مانع ما، راحت باش!
محرمیّت همه با خطبه که نیست، الزاماً
عاقبت رام شدی، از نفست سیر شدم
مرحبا بر چه کسی؟ حضرت شیطان یا من؟
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1392 ساعت 00:50
عالی بود
عالییی