ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
لباس تور، تن کرده درختان خیابان را
عروس برف، زیبا کرده این شبها خراسان را
برای دستِ گرمت را گرفتن فرصت خوبیست
از این رو دوست دارم سردی فصل زمستان را
لباس گرم میپوشیم و با هم راه میافتیم
مسیر باغ ملی سوی خود خواندهست مستان را
تو محو گفتوگوی برفها و کفشها هستی
به شوخی میتکانم بر سرت برف درختان را
لبو لبسوز و با آن بوسههای داغ میچسبد
چه حالی میدهد وقتی که با این میخورم آن را
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت سرها در...
کسی با سوز میخواند سرآغاز زمستان را
خیلی قشنگ بود دست مریزاد
(تو) محو گفتگوی...
ممنون، تصحیح شد.