ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

شاطرعباس صبوحی

صبر در عشق تو جانا هله تا چند کنم؟
من که مُردم ز غمت حوصله تا چند کنم؟

تا سر زلف پریشان تو دیدم، گفتم
از پریشانی خاطر، گله تا چند کنم؟

روزگاری‌ست که با زلف تو در کشمکشم
پنجه در پنجه‌ی یک سلسله تا چند کنم؟

به امیدی که بیفتم عقب محمل دوست
جای در جلد سگ قافله تا چند کنم؟

گاهِ قربانی جان‌ست به تقصیر نگاه
به طواف حرمت هروله تا چند کنم؟

بعد از این بایدم از سر، به ره عشق شتافت
سعی با پای پر از آبله تا چند کنم؟

مفتی از حرمت می‌گفت من از حکمت وی
بحث با جاهل این مسأله تا چند کنم؟

من که هنگام فریضه سگم اندر بغل است
بی‌خود از بهر ریا، نافله تا چند کنم؟

جانش آمد به لب و باز «صبوحی» می‌گفت
صبر در عشق تو جانا هله تا چند کنم؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد