ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
نقابهای ستم بیشمار خواهد شد
تمام آینهها استتار خواهد شد
فقط به کوریِ چشم ستاره هم که شدهست
نگاهِ سوخته قانونگزار خواهد شد
شبِ محاسبه، معیار، سال نوری نیست
چرا که غلظتِ ظلمت عیار خواهد شد
گمان نکن که طبیعت به دادمان برسد
همین درخت زمینگیر، دار خواهد شد
اگرچه او که بریدهست نای دریا را
به تنگنای نفس هم دچار خواهد شد،
ولی دلم به موازاتِ ابر میسوزد
که هرچه گریه کند شورهزار خواهد شد