ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

محمدکاظم کاظمی

مریز آبروی سرازیرِ ما را
به ما بازده، نان و انجیر ما را

خدایا! اگر دستبند تجمّل
نمی‌بست دست کمانگیر ما را

کسی تا قیامت نمی‌کرد پیدا
از آن گوشه‌ی کهکشان تیرِ ما را

ولی خسته بودیم و یاران هم‌دل
به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می‌برد طوفان
تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد، دیگر ندانم
چه خاصیّتی بود اکسیر ما را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد