ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

جواد مزنگی

پُرِ زخمم و غم قهرِ تو مانند نمک
به گمانم که بمیرم، تو بگویی به درک

به هوای تو دلم یک‌سره، آرام و یواش
می‌کِشد از سر دیوار حیاط تو سرک

مدتی هست که فهمیده‌ام آن خنده‌ی تو
در خودش داشته مجموعه‌ای از دوز و کَلک

تا که من دق کنم از غصه، برایش هر روز
می¬کشی سرمه و سرخاب و سفیداب و زَرک

رنگ و رویم شده از تندی اخلاق تو زرد
شده¬‌ام لاغر و پژمرده، لبم خورده تَرَک

دوستی گفت: «گمانم که به این حالت تند
عاشقی را زده در خانه‌ی قلب تو محک»

«دوستت دارم» و با گفتن آن صدها بار
داده‌ام دست دل سنگ و سیاه تو گَزک

گفته بودی که شکایت نکنم... چشم! دعا:
حافظت دست خدا باشد و اَللهُ مَعک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد