ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

امید صباغ‌نو

به مردادی‌ترین گرما قسم، بدجور دل‌تنگم
شبیه گچ شده از دوری‌ات، بانوی من، رنگم

حسودی می‌کند دستم به لب‌هایی که بوسیدت
و من بیچاره‌ی چشم توام... با چشم می‌جنگم

تنم از عطر آغوش ِتو دارد باز می‌سوزد
جهنّم شد بهشتم، تا پرید آغوشت از چنگم

نظام ِآفرینش ناگهان بر عکس شد،  دیدم-
زدی با شیشه‌ی قلبت شکستی این دلِ سنگم

گلویم را گرفته بغضی از جنسِ سکوت امشب
«گُل ِگلدون من...» جا باز کرده توی آهنگم

بَدَم می‌آید از این قدر تنهایی... و دلشوره
از این احساس‌های مسخره... از گوشی‌ام... زنگم

فضای شعر هم بدجور بوی لج گرفته– نه؟
دقیقاً بیست و یک روز است گیج و خسته و منگم

تو تقصیری نداری، من زیادی عاشقت هستم
هم‌این باعث شده با هر نگاهی زود می‌لنگم

هم‌آن بهتر که از هذیان نوشتن دست بردارم
به مرگِ شاعرِ چشمت قسم... بدجور دل‌تنگم
نظرات 1 + ارسال نظر
آزاده جمعه 10 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 13:56 http://biobur.blogfa.com

وااااااااااااااااااااااااااااااای نمشئ فقط بخونمو هیچی نگم.............خیــــــــــــــــــــــــــلی چسبید
خیـــــــــــــــلی قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد