ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
تا سرم در دستهایم هست، از سر مینویسم
روی هر جایی که باشد - سقف یا در - مینویسم
من درم، قفلم؛ که دیگر رد شدن از من محالست
میرسم تا سقف، برمیگردم از سر مینویسم
بیقلم، بیبرگ، بیگل هم که باشم، من درختم
شاخهای دارم که رویش هی کبوتر مینویسم
شاعرم؛ حتا اگر اندیشه را از من بگیری
هر چه را ننوشته باشم، باز از بر مینویسم
گاه شعرم، گاه حرفم، گاه لفظی بیهجایم
از هر آن چیزی که هستم، باز کمتر مینویسم
صرف کن فعلِ نوشتن را، مرا آخر بیاور
مینویسی، مینویسد، جورِ دیگر مینویسم
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1392 ساعت 13:21