ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

علی‌محمّد محمّدی

چه شد این گونه دلت از تپش و شور افتاد؟
روی شاداب تو کز کرده و مهجور افتاد
 
به دوراهی نرسیدیم، چه شد یک‌باره
راه، کج کرد و دلت از دل من، دور افتاد؟

آفتاب، از دل چشمان تو پیدا می‌شد
پلک بر هم زدی و ماه من از نور افتاد

دستگاه تو، مگر روی خوشی ساز نبود؟
نوبت ما که شد از شور، به ماهور افتاد؟

غرق دریای خودم بودم و دربند شدم
دلم – این ماهی سرگشته – چو در تور افتاد


من و محکومی عشق تو، هم‌آن جایی که
قرعه‌ی رفتن بر دار، به منصور افتاد

باز باران و تب و خستگی و تنگ غروب
همه ابزار پریشانی من، جور افتاد

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 10:45

سلام. می خواستم بدونم این شعر سروده خود شماست؟ اگر آره،چه سالی؟ 16 یا 17 سال پیش 3 بیت از این شعر رو یک نفر برای من به عنوان شعر خودش خوند و تقریبا تا الان مطمئن بودم که شعر از خودشه و جاهای مختلفی هم به نام این آدم خوندم این شعر رو...

سلام
شعر از آقای علی‌محمد محمدی است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد