ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
دنیای شیرینت به کام دیگران باشد
لبخندهایت سهم از ما بهتران باشد
کج کرده راهش را به سمت دامنت، خورشید
پرچین گلهای تو وقتی زعفران باشد
گلگونههای شرجی شهریور گیلان
نارنجهای نوبر مازندران باشد
یک دکمه از پیراهنت افتاده در کوچه
جویندهاش یابندهی گنجی گران باشد
شبزندهتر شد با پل ابروکمان، شهرم
تا لهجهی شیرین خرما هم در آن باشد
مطلع ندیدم نابتر از بیت اَبرویت
باید قلم در بیتبیتش خیزران باشد
مستی خیالی نیست، همدستم اگر باشی
هر جام چشمت نابتر از شوکران باشد
وقتی که میدانم نگاهت در نگاهم نیست
دیگر نباید انتظار از دیگران باشد
پس لااقل شب روسری را از سرت بردار
مهتاب باید آسمانش بیکران باشد
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 ساعت 02:35