ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
درگیر طاووسی پر از نقش و نگارم
صیادم و بازیچهی دست شکارم
در ساحل آرامش دریای چشمت
بر موج اقیانوس موهایت سوارم
ایوب اگر پیغمبر صبر است، باشد
یعقوبم و وقتی نباشی، بیقرارم
هنگام دیدار تو جای قلب، تنگ است
یک بشکه باروتم که محو انفجارم
من صبح روز آخر اسفند ماهم
تا تو زمستانم ولی با تو بهارم
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1392 ساعت 11:16