ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

مجتبی سپید

از کنارم رد شدی بی‌اعتنا، نشناختی
چشم در چشمم شدی اما مرا نشناختی
 
در تمام خاله‌بازی‌های عهد کودکی
همسرت بودم همیشه بی‌وفا نشناختی؟
 
لی‌له‌باز کوچه‌ی مجنون‌صفت‌ها فکر کن
جنب مسجد، خانه‌ی آجرنما، نشناختی؟
 
دختر همسایه!  یاد جرزنی‌هایت به‌خیر
این منم تک‌تاز گرگم‌برهوا، نشناختی؟
 
اسم من آقاست اما سال‌ها پیش این نبود
ماه‌بانو یادت آمد؟ مشتبا! نشناختی؟
 
کیست این مرد نگهبانت که چشمش بر من است
آه! آری تازه فهمیدم چرا نشناختی
نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:39

مجی عزیز من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد