ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

علی‌محمّد محمّدی

دو سه ماهی‌ست که بدجور دلم چشم به راهت دارد
چه کند این دل بیچاره که عادت به نگاهت دارد

نکند باز غروری ـ که نداری، گُل من!  گُل بکند
دلِ عقرب‌زده‌ام، چشم به اعجازِ گیاهت دارد

رمضان است و دلم لک زده تا کَی رسی از راه، عزیز
عید من بسته به باز آمدنِ چهره‌ی ماهت دارد

بعدِ تو لایه‌ای از غم، به دلِ آینه‌ام جا خوش کرد
حال این آینه، چشمی به تو و پاکیِ «آهت» دارد

در خورِ شأن تو یک‌دندگی و سنگ‌دلی، نیست گُلم
لحظه‌ای خوب بیاندیش، گناه است، کراهت دارد

نه سلامی، نه علیکی!‌‌‌ اقلاً بدرقه‌ی راهش کن
این مسافر که نگاهی به «خدا پشت و پناهت» دارد

تو هم‌آن ابری و من تشنه‌ترین دانه‌ی پابسته‌ی خاک
رویشم بسته به بارندگیِ گاه‌به‌گاهت دارد 
نظرات 1 + ارسال نظر
s hasani یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1402 ساعت 10:55

با سلام خدمت دوست و شاعر عزیز آقای محمدی
چندسالی پیش در یکی از مجلات این شعر شما را دیده و پسندیدم و نوت برداشتم و همیشه چند بیتی ورد زبانم بود تا اینکه بقیه اشعار شما رو در وبلاگ دیدم
موفق و سربلند باشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد