ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
لبخندها هرگز ملاک شاد بودن نیست
یا تیشهای بر دوش از فرهاد بودن نیست
هرجا که باشی منطق آیینهها این است
در چشم بودن معنی در یاد بودن نیست
ای در قفس افتاده، افسوس چه را داری؟
بیرون از اینجا درد ما آزاد بودن نیست
از عشق دیگر هرچه میگویند افسون است
آوارگی جز طالع بر باد بودن نیست
هرکس نداند لطفعلیخان خوب می داند
در جنگ پیروزی به پرتعداد بودن نیست
ای سرنوشت شوم، جام شوکرانت کو؟
این خانه دیگر در خور آباد بودن نیست
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 21 مردادماه سال 1392 ساعت 01:28
سلام
خوشحالم که شعرم مورد توجه شما قرار گرفته