ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
مفتخرم عرض کنم با سلام خدمت آنان که در این خانهاند
مسئلهای نیست که من حل کنم شُکر که اینجا همه فرزانهاند
خواهشم این است که همشیرهها، از خودشان درد بسازند و بعد
شعر بگویند کمی مثل من، گاهی از اوقات که دیوانهاند
آه بمیرم پدر مهربان! بار سلامت کمرت را شکست
کار نکن بیشتر از روزیات، اهل و عیالت به همین قانعند
مادر من! گریه ندارد، اگر دختر همسایه خودش را فروخت
قصهی خوشبختیِ خود را بخوان، فقر و فلاکت فقط افسانهاند
خانهی همسایه سیاه است اگر، یکسره از آتش خود سوخته
مثل جهنم که ـ از اینجا به دورـ مردم آن ساکن ویرانهاند
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 16 مردادماه سال 1392 ساعت 01:21
غرض عرض سلامی و همین...
خسته نباشی
زنده باشید.