ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
یک زاویهی بستهی آغوش بنا کن
با قاعدهی بازیِ بیقاعده تا کن
یک عمر تماشاچی فوتبال تو بودم
یک بار نگاهی به گل ِ دامن ما کن
در کرنر چشمت زده یک چشمهی تکنیک
دروازهی قلب من و شلیک تو... وا کن
این وقتکشیهات مرا میکُشد آخر
بیرون برو از بازی و تجدید قوا کن
میخواهم از این خط دفاعی که کشیدی
هر طور شده بگذرم این دفعه خطا کن
تعویض که بد نیست، بیا یوسفم این بار
از پشت بکش پیرهنم را... و رها کن
من میگذرم از خط دروازه، ولی تو
فکر گذر از پیچ و خم حاشیهها کن
شیرینی دل باختن ِ من به تو کم نیست
هر بیت غزلواره گواه است نگا کن
یک چند قدم مانده به دیدار نهایی
گلبوسهی آخر بزن و جشن به پا کن