ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که هوای منی، بی تو نفس ادعاست
ذکر کمالات تو تذکره الاولیاست
مثنوی معنویست قصهی ما که در آن
آخر هر ماجرا اول یک ماجراست
در صف قند و شکر زندگیام تلخ شد
قند من افتاده است پس صف بوسه کجاست؟
بوسهی گرمی بده تا لبم اذعان کند
بین دو قطب رُخت خط لبت استواست
باز هم افتاده در پیچ و خم قامتت
شکر خدا که دلم گمشده در راه راست
ای نه چوناین نه چونآن در دل من همچونآن
عشق زمینی بمان عشق هوایی هواست