ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
خوب و بد هر چه نوشتند به پای خودمان
انتخابیست که کردیم برای خودمان
این و آن هیچ مهم نیست چه فکری بکنند
غم نداریم، بزرگ است خدای خودمان
بگذاریم که با فلسفهشان خوش باشند
خودمان آینه هستیم برای خودمان
ما دو رودیم که حالا سر دریا داریم
دو مسافر یله در آب و هوای خودمان
احتیاجی به در و دشت نداریم اگر
رو به هم باز شود پنجرههای خودمان
من و تو با همهی شهر تفاوت داریم
دیگران را نگذاریم به جای خودمان
دیگران هر چه که گفتند بگویند، بیا
خودمان شعر بخوانیم برای خودمان
این بیت مهدی فرجی رو دوست دارم:
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که میپوشی کبوتر می شوم
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که میپوشی کبوتر می شوم
زیباست...