ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

غلام‌رضا طریقی

جا می‌خورَد از تردی ساق تو پرنده
ایمان منی - سست و ظریف و شکننده-
 
هم، چون کف امواج «خزر» چشم‌گریزی
هم، مثل شکوه سبلان خیره‌کننده
 
می‌خواست مرا مرگ دهد آن که نهاده‌ست
بر خوان لبان تو، مربای کُشنده
 
چون رشته‌ی ابریشم قالیچه‌ی شرقی‌‌ست
بر پوست شفاف تو رگ‌های خزنده
 
غیر از تو که یک شاخه‌‌ی گل بِین دو سیبی
چشم چه کسی دیده گل میوه‌دهنده؟
 
لب‌های تو اندوخته‌ی آب حیات است
اسراف نکن این همه در مصرف خنده
 
ای قصه‌ی موعود هزار و یکمین شب
مشتاق تو هستند هزاران شنونده
 
افسوس که چون اشک، توان گذرم نیست
از گونه‌ی سرخ تو – پل گریه و خنده-
 
عشق تو قماری‌ست که بازنده ندارد
ای دست تو پیوسته پر از برگ برنده
نظرات 1 + ارسال نظر
م.ه سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:23 http://shabaviz65.blogfa.com/

هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد

از بن هر مژه‌ام آب روان است بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد

چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد