ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
جنگلی سبزم ولی کمکم کویرم میکنی
من میانسالم؛ تو داری زود پیرم میکنی
نیمهجانم کردهای در بازی جنگ و گریز
آخر از این نیمهجانم نیز سیرم میکنی
این مطیعِ محض، دست از پا خطا کِی کرده است؟
پس چرا بیهیچ جرمی دستگیرم میکنی؟
سالها سرحلقهی بزم رفیقان بودهام
رفتهرفته داری اما گوشهگیرم میکنی
تا به حال از من کسی شعر بدی نشنیده است
آخرش از این نظر هم بینظیرم میکنی
من همآن سرباز از لشکر جدا افتادهام
میکُشی یکباره آیا یا اسیرم میکنی؟
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 00:11