ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
دستت شبیه قبل پناهم نمیدهد
در سرزمین قلب تو راهم نمیدهد
چشمی که با اشاره سکوت مرا شکست
پاسخ دگر به حرف نگاهم نمیدهد
این اشکها، ستارهی شبهای غربتم
نوری به آسمان سیاهم نمیدهد
احساس عشق، همسفر نیمه راه من
جانی به لحظههای تباهم نمیدهد
یا عشق یا وصال... چه سخت است زندگی
وقتی که هر دو را به تو با هم نمیدهد
گاهی هم انتخاب، فقط یک بهانه است
یعنی هر آنچه را که بخواهم، نمیدهد
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 ساعت 02:34