ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

عباس احمدی

در سرّ تو می‌خواست سری داشته باشد
حتا اگر او را خطری داشته باشد

در خشکی دل خواست که تا اشک بریزد
تا باغ فدک برگ و بری داشته باشد

یک چشم به در داشت نگاهی به عزیزان
انگار که قصد سفری داشته باشد

کی پیش می‌آید که فلک، بانوی سبزی
«سر تا قدم از عیب بری» داشته باشد

کردند به تن جامه‌ی تحریف و نگفتند
شاید که علی هم نظری داشته باشد

حالا به جز از دود و به جز اشک نبیند
این کوچه اگر رهگذری داشته باشد

ای کاش که پر گیرد و برخیزد از آتش
ققنوس اگر بال و پری داشته باشد

گفتم به گدایی بزنم این در و افسوس
این خانه بعید است دری داشته باشد

نظرات 2 + ارسال نظر
آرامش دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 19:08

سلام؛

تو روی خاک بودی و درگیر خار بود
چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند
نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده ات
این خاک معصیت زده را کربلا کند

رضا یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 23:41

جوون چقدر خوش سلیقه ای.
حال کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد