ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
هرچه ای بانو، دل من ساده است
زیرکیهای تو فوقالعاده است
زیر بازوهای تُردم را بگیر
عشق امشب کار دستم داده است
عشق تا خواهینخواهیهای ما
مثل سیبی اتفاق افتاده است
هرچه تا امروز دیدی پیچ بود
هرچه از فردا ببینی جاده است
هرچه از غم نابلد بودم رفیق
منحنیهای تو یادم داده است
منحنیها راست میگفتند راست
عشق؛ هذیانهای یک آزاده است
گاه یک بادا مبادای بزرگ
گاه داغی بر سر سجاده است
سیب یک شوخی است با آدم، بله
یک گناهِ پیشِپاافتاده است
این صدا، سوت قطار قسمت است
یا که نه خط روی خط افتاده است
بیش از این پشتهماندازی نکن
دل برای باختن آماده است
سلام با اجازه شما لینک وبلاگتان در وبلاگ باشو درج گردید
در صورت عدم تمایل دستور حذف بدهید اطاعت خواهد شد
سلام
لطف میکنید و منت میگذارید.