ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
چیزی از این بهار در آغوش من کم است
تو نیستی و یکسره اردیجهنم است
اسفندِ سرد و خسته به پاییز میرسد
تقویم یک دروغ بزرگ و مسلم است
وقتی که هیچچیز شبیه گذشته نیست
وقتی ردیف و قافیه گاهی فقط غم است
وقتی به جای عشق، هجوم سهنقطههاست
وقتی که قحطِ سیب، و... حوا و... آدم است
از هفتسین کالِ زمستان عبور کن
سرماست سین هفتم و سرما جهنم است
بر من مگیر خرده اگر سبز نیستم
وقتی سیاه بر همه رنگی مقدم است
وقتی هنوز خون تو میجوشد از زمین
خرداد مثل ماه عزای محرم است
•
از سین، سکوت مانده و سالی که سوخته
از من هماین سرود که بغضی دمادم است