ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
چون سرمه میوزی، قدمت روی دیدههاست
لطف خطِّ شکسته به شیبِ کشیدههاست
هرکس که روی ماه تو را دیده، دیده است
فرقی که بین دیده و بین شنیدههاست
موی تو نیست ریخته بر روی شانههات
هاشور شاعرانهی شب بر سپیدههاست
من یک چنار پیرم و هر شاخهای ز من
دستی به التماس به سمت پریدههاست
از عشق او بترس غزل مجلسش نرو
امروز میهمانی یوسفندیدههاست
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 ساعت 01:45