ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

سیامک بهرام‌پرور


رویای رود باش، غزل در مَصَب بریز!
شط‌الشراب باش به شط‌العرب بریز

تا شور پارسایی‌ات اروند سازدش
دُرّ دَری درون خلیج ادب بریز

کج‌کج نگاه کن به من و جرعه‌جرعه می
از تُنگ چشم‌هات بر این تشنه‌لب بریز

اصلاً بیا و فرض بکن قرن هشتم است
یکسان به جام رند و من و محتسب بریز

لیلی‌تر از لیالی پیشین حلول کن
در من برقص و در رگ و خون و عصب بریز

عیسای من! حواری‌ات از دست رفته است
یک کاسه لطف باش، به پای طلب بریز

آتش بگیر! باد شو و خاک کن مرا
آب از... سَرَم... چه یک وجب و صد وجب... بریز

خرماپزان عشق و جنون باش و بی‌امان
بوسه به بوسه در دهن من رطب بریز

بگشای بند موی خودت را و ناگهان
بر روی صبح ِبالش من، عطر ِشب بریز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد