ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
طرح اندام تو انگیزهی معماریهاست
دلت آیینهی ایوان طلاکاریهاست
باید از دور به لبخند تو قانع باشم
اخم تو عاقبت تلخ طمعکاریهاست
جای هر دفتر شعری که در آن نامت نیست
توی تاریکترین گوشهی انباریهاست
نفس باد صبا مشکفشان هم بشود
باز بوی خوش تو رونق عطاریهاست
با تو خوشبختترین مرد جهان خواهم شد
گر چه این خواستهی قلبی بسیاریهاست
گاه آرامم و گاهی نگران، دنیایم -
شرح آشفتهای از مستی و هشیاریهاست
●
نیمهی خالی لیوان مرا پُر نکنید
دل من عاشق این گونه گرفتاریهاست
در چارچوب بسته خود درد می کشیم
ماییم و یک دریچه و این التهابها
سلام با احترام دعوتید.