ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

سوفی صابری

سعی کردم که بمانی و بریدی به درک
کارمان را به غـم و رنج کشیدی به درک

به جهنم که از این خانه فراری شده‌ای
عاشقت بودم و هرگز نشنیدی به درک

میوه‌ی کال غزل بودم و از بخت بدم
تو مرا هرگز از این شاخه نچیدی به درک

فرق خرمهره و گوهر تو نفهمیدی چیست
جنس پاخورده‌ی بازار خریدی به درک

دانه پاشیدم و هر بار نشستم به کمین
سادگی کردی و از دام پریدی بــه درک

عاقبت سنگ بزرگی به سرت خواهد خورد
می‌کشی از ته دل آه شدیدی به درک

نوش‌دارو شدی اما به گمانم قدری
دیر بالای سر کُشته رسیدی به درک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد