ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ما خوب کسی را که بُوَد بد، ننویسیم
بالاتر از آن چیز که باشد ننویسیم
آزادهخیالیم که از راه تملّق
توصیف خَسان را به خوشآمد ننویسیم
خرمهرهی ناقابل هر بیخردی را
فیروزه و الماس و زبرجد ننویسیم
بیپرده بگوییم هر آن چیز که دیدیم
ترسیده ز تهدید و پیآمد ننویسیم
مدّاح کسانیم که دلزنده به عشقاند
بر مردهدلان لوحهی مرقد ننویسیم
آن را بستاییم که او قابل وصف است
گر لایق توصیف نباشد ننویسیم
بازار سخن گر چه کساد است در این شهر
ما هم سخن از بهر درآمد ننویسیم
ما عهد نمودیم که غیر از سخن حق
گر جوشن و شمشیر شود سد ننویسیم
«الفت» به جز از رنج و غم و مردم مظلوم
دیگر ز خط و خال و لب و قد ننویسیم