ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

میریوسف جعفری

ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت
جمله‌های واضح دل را سوالی کرد و رفت

چون رمیدن‌های آهو، ناز کردن‌های او
دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت

کهنه‌ای بودم برای دست‌های این و آن
هر کسی ما را به نوعی دست‌مالی کرد و رفت

ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت
عقده در دل داشت روی خاک خالی کرد و رفت

آرزویم با تو بودن بود کوشیدم ولی
واقعیت را به من تقدیر حالی کرد و رفت

«شاهد»ی بود از دیار سرخ عاشق‌پیشه‌گان
عالمی آتش زد و ما را زغالی کرد و رفت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد