ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

حامد عسکری

تو را هر قدر عطر یاس و ابریشم بغل کرده
مرا صدها برابر غصه و ماتم بغل کرده

زمستان می‌رسد گلدان خالی حسرتش این است:
چرا شاخه‌ی گل مهمان خود را کم بغل کرده؟

چه ذوقی می‌کند انگشترم هربار می‌بیند
عقیقی که برآن نام تو را کندم بغل کرده

چون‌آن بر روی صورت ریختی موی پریشان را
که گویی ماه را یک هاله مبهم بغل کرده

لبت را می‌مکی با شیطنت انگار در باران
تمشکی سرخ را نم‌ناکی شبنم بغل کرده

دلیل چاک پشت پیرهن شاید هم‌این باشد:
زلیخا یوسفش را دیده و محکم بغل کرده...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد