ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
دانی که دل غمزده را لعل تو خون کرد
خون کرد و فراق تواش از دیده برون کرد
خلوتگه دل جای هوس بود از این پیش
عشقت به درون آمد و اغیار برون کرد
دیوانه مجویی به همه شهر که ما را
گیسوی چو زنجیر تو پابست جنون کرد
حیرت برم از آن که به زلف تو زند دست
کاین مار سیه را ز چه افسانه فسون کرد
ما روز ازل شیفتهی روی تو بودیم
آشفته سر زلف تو ما را نه کنون کرد