ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
همیشه باغ شما گر چه بود در مشتم
به برگهای گلی هم نخورد انگشتم
مرا ببخش اگر با صدای «هقهق» خود
سکوت باغ تو را «گاه گاه» میکشتم
دم تو گرم رفیقا! دم تو گرم رفیق!
که دشنه بر جگرم میزنی نه بر پشتم
به مشت میفشرم قلب خونچکانم را
خوشا که دست به خون کسی نیاغشتم