ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

نجمه زارع

می‌رسم، اما سلام انگار یادم می‌رود
شاعری آشفته‌ام هنجار یادم می‌رود

با دلم این گونه عادت کن بیا بر دل مگیر
بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می‌رود

من پر از دردم پر از دردم پر از دردم ولی
تا نگاهت می‌کنم انگار یادم می‌رود

راستی چندی است می‌خواهم بگویم بی‌شمار
دوستت دارم، ولی هر بار یادم می‌رود

مست و سرشاری ز عطر صبح تا می‌بینمت
وحشب شب‌های تلخ و تار یادم می‌رود

شب تو را در خواب می‌بینم هم‌این را یادم است
قصه را تا می‌شوم بیدار یادم می‌رود

من پر از شور غزل‌های توام اما چرا
تا به دستم می‌دهی خودکار، یادم می‌رود؟!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد