دلخوشم با غزلی تازه هماینم کافی است
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است
قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاهگاهی که کنارت بنشینم کافی است
گلهای نیست من و فاصلهها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی است
آسمانی تو! در آن گستره خورشیدی کن
من هماین قدر که گرم است زمینم کافی است
من هماین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچهی شعر بچینم کافی است
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که هماین شوق، مرا خوبترینم! کافی است