خوش درددلی دارم، درمان به چه کار آید؟
با کفر سر زلفش، ایمان به چه کار آید؟
دلزنده بود جانم، چون کشتهی عشق اوست
بیخدمت آن جانان، این جان به چه کار آید؟
عقل از سر مخموری سامان طلبد از ما
ما عاشق سرمستیم، سامان به چه کار آید؟
عشق آمد و مُلک دل، بگرفت به سلطانی
جز حضرت این سلطان، سلطان به چه کار آید؟
در خلوت میخانه، بزمی است ملوکانه
روضه چه بود اینجا، رضوان به چه کار آید؟