ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

علی‌محمّد مؤدّب

باری است بر آیینه، غباری و ترک هم
با تازگی زخم دلم، تازه‌نمک هم

زان روز که رفتی دلم از گریه نخفته است
این خانه تکان خورده از این پیشترک هم

دل را که طلایی شده در کوره‌ی فتنه
باکی نه که کتمان کندش سنگ محک هم

چون سرمه که با خاک سر کوی تو آمیخت
ما را نتوان یافت به غربال فلک هم

این چار ستون قفس ریخته شاهد
ما نیز ندیدیم از آن وعده دو یک هم

تنها نه منم روضه‌ی این مجلس خاکی
از لاله‌ی داغ است چراغان فدک هم

من تیر بلا بر سرم از سقف فرو ریخت
از تیر سه‌شعبه زده بر عرش، شتک هم

باز آی به ویرانه‌ی ما تا که ببینی
تمثال یقینی است نیالوده به شک هم

هستی همه آغشته‌ی خونی است مقدس
این فدیه‌ی عشق است از این بیشترک هم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد