ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

محمدعلی بهمنی

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد

ویرانه نشینم من و بیت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه‌ی آباد

من حسرت پرواز ندارم به دل آری
در من قفسی هست که می‌خواهدم آزاد

ای باد تخیّل ببر آن‌جا غزلم را
کَش مردم آزاده بگویند مریزاد

من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد
آرام چه می‌جویی از این زاده‌ی اضداد؟

می‌خواهم از این پس همه از عشق بگویم
یک عمر عبث داد زدم بر سر بی‌داد

مگذار که دندان‌زده‌ی غم شود ای دوست
این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد