نوح رمضان آمد و من خاکنشینم
تا در دل توفان تماشا، چه ببینم
نوح رمضان آمد و من ماربهدوشم
با جفتی از این گونه، به کشتی چه نشینم
اینک چه نصیبم ز بسا معجز موسی
باری که ز قارونصفتی، غرق زمینم
هر بار دمیدند دمی عیسوی افسوس!
گلتر شدم از پیش به عذری که هماینم
گفتند هلال رمضان است عیان است
گفتندم و گفتم بگذارید ببینم