ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

رضا کرمی

نیستم... چون سایه بی‌نقش و نگار افتاده‌ام
دیدنی هستم ولی از چشم یار افتاده‌ام

کوه را بیهوده دست هم‌نوایی می‌دهم
سنگم و از شانه‌های اعتبار افتاده‌ام

سرنوشت عشق من روشن‌تر از پروانه نیست
شمعم و با گریه بر سنگ مزار افتاده‌ام

کوه ها از ناله ی من شانه خالی می کنند
رود اشکم... از دهان کوه‌سار افتاده‌ام

آسمان آیینه‌دار بی‌کسی‌هایم نشد
طفل توفانم که از دوش غبار افتاده‌ام

ایستگاه خالی‌ای هستم که بعد از سال‌ها
تازه می‌فهمم که از چشم قطار افتاده‌ام

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدجواد سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 http://mjmazinani.blogfa.com

سلام خوبی؟
تب شعرت پر حرارته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد