ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

حسین منزوی

از روز دست‌برد به باغ و بهار تو
دارم غنیمت از تو گلی یادگار تو

تقویم را معطل پاییز کرده است
در من، مرور باغ همیشه‌بهار تو

از باغ رد شدی که کِشد سرمه تا ابد
بر چشم‌های میشی نرگس غبار تو

فرهاد کو که کوه به شیرین رها کند
با یک نگاه کردن شوریده‌وار تو

کم‌کم به سنگ سرد سیه می‌شود بدل
خورشید هم اگر نچرخد بر مدار تو

چشمی به تخت و بخت ندارم مرا بس است
یک صندلی برای نشستن کنار تو

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1397 ساعت 19:34

شعر زیبای حسین منزوی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد