ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

محمّدتقی سراج

نقاب آهنین بر روی و زوبین و سپر در دست
به لشکرگاه آمد خشمگین، «دن‌کیشوت» سرمست!

که: بگشودم قلاع غرب و بردم گنج‌ها از شرق
کنون فرجام تاریخ است و خوان آخرم بایست..!

بگو ای «سانچو»! کو دروازه تا بگشایمش چالاک؟
کجا بندی است «دلسینا» که بر زینش نشانم چست؟

در این صحرای توفان‌زا که هر سو خفته اژدرها
بزن نی تا برآرم شش، بزن «هو» تا بدرّم شصت!

همی تازید و بر هر کوه و صخره، پنجه‌ها یازید
چون‌این از هر گل وحشی یکی دل برد و صد دل خست

گذشت از هیبت هلمند و جادوی قلل چون باد
که در پای دژی دشوار اسپش خورد با بن بست

به رقص آمد دژ... آنک! اشتران مست... و دنبالش
صدای دختر کوچی که قلب کوه را بگسست

بگفت: این است آن رازی که بشنید آدم از حوا
غزل‌های سلیمانی که صد بلقیس‌اش از خود رست!

رمید از پهلوان دلبر، چو موری کو برآرد پر
«دن» از شوقش گهی با ابر و گه با باد می‌پیوست

رسید آن‌جا که جوشان بود خون تاک از تریاک
هزاران جام آتشگون بلند و، کوه و کیهان پست!

فتاد از اسپ حیران و به دریا زد دل سوزان
نقاب از چهره افکند و طلسم باستان بشکست

سرش چرخان و قلبش جام خون حلقه‌ی دیوان
که عطشان سوخت در بحری که گاهی نیست، گاهی هست!

کژ و مژ، بی‌سوار، آخر دو اسپ رم‌زده راندند:
- شقایق یا گل خشخاش، آری مساله این است!

نظرات 2 + ارسال نظر
سعیده یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 00:21 http://www.salamdustan.blogsky.com

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمیگیرد

سعیده دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:32 http://www.salamdustan.blogsky.com

salam che shodeh ke brooz nistin? nemidunam Ama Man har rooz sar mizanam be Omid khondan ye sher ziba va por shoor

enshallah ke salamat va shad bashid

هستیم در خدمت دوستان،
نت نداشتم این چند روزه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد