ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

سیّدحمیدرضا رجایی رامشه

بر در چه می‌زنی، دری وا نمی‌شود
من گشته‌ام نگرد که پیدا نمی‌شود

لیلا یکی، درست بگویم خدا یکی
هر کس به یک کرشمه که لیلا نمی‌شود

مستی و عشق‌بازی و دستی به زلف یار
در شعر و قصه می‌شود، این‌جا نمی‌شود

او از تو سیب خواست، تو دیگر بگو چرا؟
آدم که خام خواهش حوا نمی‌شود

دریادلم، چه‌گونه به یک قطره دل دهم؟
یک قطره آب مانده که دریا نمی‌شود

حق با تو بود اگر به دلت مهر من نبود
دریا که در میان سبو جا نمی‌شود

حق با من است اگر ز تو دل می‌کنم شبی
یوسف که پای‌بند زلیخا نمی‌شود

از عشق توبه کردن من نیز بیهده است
هیچ اهرمن به توبه اهورا نمی‌شود  
نظرات 3 + ارسال نظر
مرتضی جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:37

مدت هاست که در گودر وبلاگت رو سابسکرایب کردم.هر وقت دلتنگی میاد سراغم یه سر به پستای وبلاگت میزنم.چون میدونم دوای دردم لا به لای همین غزلها پیدا میشه.امروز گفتم دیگه برم بعد از مدت ها یه تشکری ازش بکنم. ممنون که هستی و ادامه میدی...

ممنون که هم‌چین کاری کردی.
خوش‌حالم که هستی و می‌خونی.
خوش باشی
همیشه

مریم فراهانی چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 16:21 http://blogfamaryam-farahani.com

سلام جناب رجایی شعر بسیار زیبایی است که از خوندن اون همیشه لذت می برم. ارادتمند فراهانی

Nafas سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 23:24 http://Nfsbas93@gmail.com


ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد