ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

پانته‌آ صفایی

دیشب کسی مزاحم خواب شما نبود؟
آیا زنی غریبه در این کوچه‏‌ها نبود؟

آن دختری که چند شب پیش دیده‏اید
دمپایی‏‌اش ـ تو را به خدا ـ تابه‌تا نبود؟

یک چادر سیاهِ کِشی روی سر نداشت؟
سربه‌هوا و ساده و بی‌دست‌وپا نبود؟

یک هفته پیش گم شده آقا! و من چه‌قدر
گشتم‏، ولی نشانی از او هیچ جا نبود

زنبیل داشت، در صف نان ایستاده بود
یک مشت پول خرد... نه آقا گدا نبود!

یک خرده گیج بود ولی نه... فرار نه
اصلاً به فکر حادثه و ماجرا نبود

عکسش؟ درست شبیه خودم بود، مثل من
هم‌اسم من، و لحظه‌ای از من جدا نبود

یک دختر دهاتیِ تنها که لهجه‌اش
شیرین و ساده بود، ولی مثل ما نبود

آقا! مرا دقیق ببین، این نگاه خیس
یا این قیافه در نظرت آشنا نبود؟

دیشب صدای گریه‌ی یک زن شبیه من
در پشت در مزاحم خواب شما نبود؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد