ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
شمشیر ابنملجمیات را غلاف کن
مردی، بیا به هر چه گناه اعتراف کن
آه! این منم که عشق علی نیست در دلم؟
کوفه! مرا به جمع خوارج اضاف کن
این قبلهای که روی نماز است سوی او
گهواره علی است به دورش طواف کن
یارب! مگر که طاقت ما طاقت علی است؟
ما را از امتحان الهی معاف کن
دل! بر لب تو نام علی نیست، لااقل
شمشیر ابنملجمیات را غلاف کن