ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم
سایه سیمرغ همّت بر خراب افکندهایم
گر به طوفان میسپارد یا به ساحل میبرد
دل به دریا و سپر بر روی آب افکندهایم
محتسب، گر فاسقان را نهی منکر میکند
گو بیا کز روی مستوری، نقاب افکندهایم
عارف اندر چرخ و صوفی در سماع آوردهایم
شاهد اندر رقص و افیون، در شراب افکندهایم
هیچ کس بی دامنِ تر نیست لیکن پیش خلق
باز میپوشند و ما بر آفتاب افکندهایم
سعدیا پرهیزکاران خودستایی میکنند
ما دهل در گردن و خر در خلاب افکندهایم
رستمی باید که پیشانی کند با دیو نفس
گر بر او غالب شویم افراسیاب افکندهایم
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 ساعت 01:41