ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

مولانا

ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها؟
زآن سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا

زآن سوی او چندان کرم، زین سو خلاف و بیش و کم
زآن سوی او چندان نعم، زین سوی تو چندین خطا

زین سوی تو چندین حسد، چندین خیال و ظنِّ بد
زآن سوی او چندان کشش، چندان چشش، چندان خطا

چندین چشش از بهر چه؟ تا جان تلخت خوش شود
چندیدن کشش از بهر چه؟ تا در رسی در اولیاء

از بد پشیمان می‌شوی، الله‌گویان می‌شوی
آن دم تو را او می‌کُشد، تا وا رهاند مر تو را

از جرم‌ترسان می‌شوی، وز چاره‌پرسان می‌شوی
آن لحظه‌ترساننده را با خود نمی‌بینی چرا؟

گر چشم تو بر بست او چون مهره‌ای در دست او
گاهی بغلتاند چنین، گاهی ببازد در هوا

گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن
گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی

این سو کشان سوی خوشان و آن سو کشان با ناخوشان
یا بگذرد با بشکند کشتی در این گرداب‌ها

چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا

بانگ شُعیب و ناله‌اش وآن اشک هم‌چون ژاله‌اش
چون شد ز حد، از آسمان آمد سحرگاهش ندا:

گر مجرمی بخشیدمت فرجام آمرزیدمت
فردوس خواهی دادمت، خامُش، رها کن این دعا


دریافت «ای دل چه اندیشیده‌ای» با صدای «مسعود خادم»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد