ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
نگو که دست من ز دست تو گسستنی است
نگو که باز هم پرنده مردنی است
ببین نگاه من چهقدر خسته است
غرور خود شکن که قلب من شکستنی است
مرا به نیمهشب به نیمهره رها مکن
نگو که نیمهره به پای ما نرفتنی است
بیا به چشم خود به آسمان نگاه کن
ببین هنوز هم ستاره دیدنی است
وا!
این وزنش چیه؟
چرا اینقد به هم ریخته س؟