ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

جواد زهتاب

نی در این صحرا نمی‌نالد شبان رفته را
میزبان، حسرت ندارد میهمان رفته را
 
منّت کج‌سیرتان از زخم، جان‌فرساتر است
پس نمی‌گیرم ز دست تیغ، جان رفته را
 
عشق، تاوانش اگر چه خون سهراب من است
چون تهمتن، برنمی‌گردیم خان رفته را
 
باغبان در سوگ گل، خون می‌خورد عمری، ولی
پس نمی‌گیرد ز پاییز، ارغوان رفته را

پیر عاشق ای عزیز! از یوسفش دل می‌کند
من نه یعقوبم که می‌گرید جوان رفته را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد