ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
روز و شب کار میکند پدرم نان زحمتکشی به ما بدهد
زیر میزی پزشک میگیرد به کمردرد او دوا بدهد
صبح تا ظهر را که سگدو زد، عصر، سویا به جای گوشت خرید
مرد همسایه گوشت میگیرد به سگ بچهاش غذا بدهد
میرود جنس نسیهای بخرد، رو به انصاف این و آن بزند
کاسبان محله میگویند روزیات را برو خدا بدهد
پدرم، رفتی آب و نان بخری دل خوش را بپرس سیری چند؟
چند تا کار خوب باید کرد دل خوش را خدا به ما بدهد؟
پدرم درد میکند پایش، پدرم تیر میکشد کمرش
پدرم مرد سادهای است ولی کاش او را خدا شفا بدهد
سلام ، انتخاب شعراتون فوق العاده ست ، دست مریزاد.
امیدوارم ادامه داشته باشه .
من خیلی وقته میام اینجا ، شعرها رو می خونم
زنده باشید